خانه قرآن جواد الائمه روستای کاسگر محله

دعای مضطر

مالک بن دینار میگوید((به قصد حج مسافرت میکردم، در بیابان کلاغی را دیدم که در منقارش تکه نانی بودبا خودم گفتم:"یعنی چه ؟حتما حادثه ای پیش آمده که تکه نانی در منقار کلاغ است."دنبال کلاغ را گرفتم، دیدم کلاغ وارد غاری شد.وارد غار شدم.دیدم دست و پای مردی را بسته اند و به پشت انداخته اند.کلاغ برای او نان آورده و لقمه لقمه می کند و به او می دهد.به محض ورود من کلاغ رفت و دیگر برنگشت.به آن مرد گفتم:"تو کی هستی و از کجا می آیی؟"

گفت:"من به قصد حج بیرون آمدم و در این بیابان دزدها مرا گرفتند وتمام اموالم را تصاحب کردند.دستم وپایم را محکم بستند و مرا به این مکان انداختند.پنج روز گرسنگی را تحمل کردم تا اینکه در مقام دعا عرض کردم:ای خدایی که در قرآن می فرمایی((امن یجیب المضطر اذا دعاه)) (سوره نمل آیه62)ای کسی که دعای مضطر را اجابت میکند و گرفتاری را برطرف میسازد، من مضطر و بیچاره ام، به من رحم کن.تا اینکه خداوند این کلاغ را به من رساند و هرروز مرا از غذا و آب سیراب میکند.

موضوعات: مطالب مذهبی ,

[ بازدید : 149 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ دوشنبه 23 آذر 1394 ] [ 7:34 ] [ کاویانپور ]

[ ]

شگفتهی های قرآنی

فاضل نراقی در کتاب معراج السعادة نوشته است : در بصره زنی بود به نام

شعوانه . مجلسی در بصره از فسق و فجور منعقد نمی شد مگر این که

شعوانه در آن حضور می بافت . روزی با جمعی از کنیزان خود در کوچه های
بصره می گذشت ، به در خانه ای رسید که از آن خروش بلند بود . گفت :

سبحان الله ! در این جا عجب خروش و غوغایی است .

کنیزی را به اندون خانه فرستاد تا از امر جویا شود . آن کنیز رفت و بر نگشت

. کنیز دیگری را فرستاد . او هم رفت و بر نگشت . کنیز سومی را فرستاد و

به او سفارش کرد که زود بر گردد . کنیز رفت و برگشت . گفت : ای خاتون،

این غوغای مردگان نیست ، ماتم زندگان است ، ماتم بدکاران و نامه ی

سیاهان است ! شعوانه چون این را شنید خود به اندرون رفت . دید واعظی

در آن جا نشسته و جمعی دو او فراهم آمده اند و ایشان را موعظه می کند

و از عذاب خدا ، می ترساند و ایشان همگی بر گریه و زاری مشغولند .

هنگامی که شعوانه به داخل رسید ، واعظ این آیه را تفسیر می کرد .
اذا راتهم من مکان بعید سمعئالها تغیطا و زفیرا ، و اذا اُلقوا منها مکانا ضیقا

مقرنین دعوا هنالک ثبورا « فرقان / 12 - 13 »
هنگامی که این آتش ، آنان را از مکانی دور ببیند ، صدای وحشتناک و خشم
آلودش را که با نفس زدند شدید ، همراه است ، می شنوند و هنگامی که

در جای تنگ و محدودی از آن افکنده شود ، در حالی که در غل و زنجیرند ،

فریاد واویلای آنان بلند می شود !

شعوانه چون این آیات را شنید ، سخت در او اثر کرد و گفت : ای شیخ ، من

یکی از روسیاهان درگاهم ، آیا اگر توبه کنم خداوند مرا می آمرزد ؟

واعظ گفت : البته اگر توبه کنی خدا تو را می آمرزد ، اگر چه گناه تو مثل

گناه شعوانه باشد .
گفت : شعوانه منم که بعد از این گناه نکنم .
واعظ گفت : خدا ارحم الراحمین است و البته اگر توبه کنی آمرزیده می شوی .
شعوانه گریه کرد و بندگان و کنیزان خود را آزاد کرد و مشغول عبادت شد و

تلافی گذشته های خود را می نمود ، به نحوی که بدنش گداخته شد و به

نهایت ضعف و ناتوانی رسید .
روزی در بدن خود نگریست ، خود را بسیار ضعیف و نحیف دید . گفت : آه ،

آه ! در دنیا به این نحو گداخته شدم ، نمی دانم در آخرت جانم چگونه است

! پس ندایی از غیب به گوش او رسید که : دل خوش دار ، ملازم در گاه ما

باش ، تا در روز قیامت ببینی جزای ما را .
نیامد در این در کسی عذر خواه که سیل ندامت نَشُستَن گناه

موضوعات: مطالب مذهبی ,

[ بازدید : 143 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]


ادامه مطلب

[ يکشنبه 12 مهر 1394 ] [ 8:50 ] [ کاویانپور ]

[ ]

دل نوشته در مورد در مورد پدر

قرآن آموزان مصباح الهدی خانه قرآن جوادالائمه {ع} کاسگرمحله

به نام پدر.....

امروز برای تو نوشتم بابا......

واسه تو که خیلی وقته خستگی ها تو ندیدم.....

واسه تو که اینکه هوا مو داشتی تا بفهمم تنها مردی که باید بهش تکیه کنم تویی......

تنها پادشاه قلبم تویی......بابا این روزا چین کنار چشمت می ترسم از بزرگ شدن خودم وپیر شدن تو میترسم.....

از اینکه موهات سفید شه میترسم,آره می ترسم چون می خوام,تا ابد مرد مردا باشی ,شاه مردا باشی

کسی که با نگاهت دلم آروم می گیره.........بابا پیر نشو.......

شقایق کاویانپور از خانه قرآن جوادالائمه (ع)کاسگرمحله

""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""

پدر جان تو به من آموختی که ساده زیستن زیبا است و من پنداشتم ساده نوشتن هم ,

همچون ساده زیستن زیباست!

این بهانه ای شد که بگویم بی نهایت دوست دارم.

در روز پدر خداوند را با ناب ترین نیایش هاش شاکرم و عاشقانه قلبم را تقدیمت میکنم.

پدر عزیزم ,زیبایی عشق,پاکی صداقت, اوج مهربانی نهایت آرامش همه در کنار تو به ایمان معنی پیدا کرده است.روزت مبارک

پدر جان

سحر گاهان که نسیم آیتی از پاک بودن را به گل ها هدیه می بخشد به آن محراب پاکش آرزو کردم. برایت خوب دیدن خوب ماندن

را با تمام وجودم دوستت دارم. روزت مبارک

تندیس جاودانه ایثار وفداکاری ,پدر نازینم به کمال روح انسان به حیات جسم وحیوان بر تمام دنیا به صدای رعد وطوفان ,به نسیم

عهد وپیمان به خدای جسم و روحم به نگاه پر شکوهت ,که تو را عاشقانه می پرستم . روزت مبارک

مرضیه دیوسالار از خانه قرآن جوادالائمه (ع)کاسگرمحله

موضوعات: مطالب مذهبی ,

[ بازدید : 290 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ دوشنبه 14 ارديبهشت 1394 ] [ 12:52 ] [ کاویانپور ]

[ ]

کربلا لبریز عطر یاس شد

پرسیدم از هلال ماه چرا قامتت خم است؟

آهی کشید و گفت:ماه محرم است

گفتم:که چیست محرم؟

با ناله گفت:ماه عزای اشرف اولاد آدم است.

موضوعات: مطالب مذهبی ,

[ بازدید : 325 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ سه شنبه 4 آذر 1393 ] [ 10:01 ] [ کاویانپور ]

[ ]

ساخت وبلاگ تالار مشاور گروپ لیزر فوتونا بلیط هواپیما تهران بندرعباس اسپیس تجهیزات عقد و عروسی تعمیر کاتالیزور تعمیرات تخصصی آیفون درمان قطعی خروپف اسپیس فریم اجاره اسپیس گلچین کلاه کاسکت تجهیزات نمازخانه مجله مثبت زندگی سبد پلاستیکی خرید وسایل شهربازی تولید کننده دیگ بخار تجهیزات آشپزخانه صنعتی پارچه برزنت مجله زندگی بهتر تعمیر ماشین شارژی نوار خطر خرید نایلون حبابدار نایلون حبابدار خرید استند فلزی خرید نظم دهنده لباس خرید بک لینک خرید آنتی ویروس
بستن تبلیغات [X]